در توقفگاه « شقوق » امام حسین علیه السلام مردی را دید که از جانب کوفه میآمد. از او درباره مردم کوفه پرسید و او وضعیت مردم این شهر را بازگو کرد. امام علیه السلام فرمود:« امر ما در دست خدای متعال است، هر چه بخواهد انجام میدهد و او هر روز ارادهای دارد.
اگر قضای الهی بر ما نازل شد، خدا را بر نعمتهایش حمد میکنیم و برای شکرش از خودش کمک میطلبیم؛ و اگر قضای الهی میان ما و آرزوهایمان فاصله انداخت، کسی که نیت او خالص است و بر پایه حق استوار، از رحمت او دور نخواهد بود.»
آن گاه این اشعار را خواند:
اگر دنیا نفیس و گرانبهاست، بهشت که محل پاداش الهی است، گرامیتر و گرانبهاتر است.
اگر نتیجه گردآوری اموال، به جا گذاشتن آنهاست، چرا جوانمرد نسبت به آن بخل ورزد؟
اگر رزق و روزی برای آدمیان مقدر شده است، هر چه حرص در کسب روزی کمتر باشد زیباتر است.
اگر بدنها برای مرگ آفریده شده است، کشته شدن با شمشیر در راه خدا بهتر است.
سلام خدا بر شما ای خاندان احمد! من خود را میبینم که به زودی از کنار شما کوچ خواهم کرد.
منابع:
- قصه کربلا، ص 176.
- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 95.