روزی یک دهاتی ساده لوح به زیارت مشهد مقدس رضوی علیه الصلاه و السلام مشرف می شود روزی در حیاط نشسته و خربزه ای می خورد خادمی رسیده و اعتراض می کند دهاتی ساده لوح بی اعتنا جواب می دهد به تو چه ؟ خانه ی آقای من است خادم عصبانی شده با لگد به پهلویش می زند دهاتی ناراحت از جای خود بر خاسته با حالت ناراحتی عرض می کند آقا من چنان می دانستم تو خودت خانه و کاشانه داری من اینگونه گمان نمی کردم و رو به رفتن می گذارد . شب همان خادم در خواب می بیند دو نفر مامور آمدند گفتند: حضرت امام رضا ع تو را احضار فرموده خادم از وحشت خود را باخته نا چار با آنها می رود در راه به او می گویند بیچاره امام ناراحت است تا داخل صحن مبارک می شود می بیند امام رضا ع به پایه ی ایوان تکیه کرده و سر پا ایستاده و تازیانه ای در دستش . تا نزدیک می رسد آن بزرگواربا حالت غضب و ناراحتی می فرماید : خانه مال من ، صحن مال من، زوّار مال من تو چرا جسارت کردی؟ و تازیانه را بلند می کند تا بزند خادم در اینحال فرزند گرامی امام حضرت جواد ع را که در کنار پدر بوده مشاهده می کند خودش را روی پاهای آن بزرگوار انداخته عرض می کند ترا به جان این فرزند عزیزت مرا ببخش غلط کردم حضرت تازیانه را پایین آورده و عفو می کند خادم از خواب بر خواسته به سراغ زوار رفته و پیدا کرده و حلالیت می طلبد بعدا" تمام ثروتش را در راه آن بزرگوار مصرف و جوادیه را که مشهور است در مشهد مقدس بنا می کند و موقوفاتی کافی معیّن می کند که همه ساله مرتبا" عزاداری بر پا می گردد
آن دو مامور( برنده خادم) به او گفته بودند اگر آن تازیانه به تو می رسید دنیا و آخرتت از بین می رفت .
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) برآقا امام زمان (عج) و همه ی شیعیان ،دوستداران و شیفتگان آستان مقدس رضوی مبارکباد.
در این سرای نیستی ،هستی توئی
تو آفتاب هشتمی ....