سخنرانی مهم حضرت ایت الله العظمی وحید خراسانی درباره عزاداری ( ایام محسنیه 1429 ه-ق )

 

آیت الله وحید خراسانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

و صلی الله علی سیدنا محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد) و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین واللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث منتهی شد به جواب اشکال لغویت قاعده ی فراغ و حکومت قاعده ی تجاوز بر قاعده ی فراغ ولی چون پیشامد اربعین است و جمعی هم عازم سفرند ؛ این سفر ، سفری است که باید همت همه ی آنهایی که موفق می شوند به توفیق انذار و ارشاد که نتیجه تفقه در دین است ؛ در درجه ی اول معرفت خدا ؛ و معرفت خدا هم ممکن نیست الا به معرفت من هو سبیل الله و باب الله و صراط الله و به نص قرآن : وَأتوا البُیوت مِن أبوابها لذا معرفت امام دو حیث دارد :

یک حیث موضوعی که خود او به الوجود است و به النعم است و کل ما فی الکون به است

و جهت طریقی این است که وسیله معرفت مبدأ و منتهای وجود است و به معرفت او میسر می شود معرفت من منه الوجود و معرفت آن ذات قدوسی که اعلی و اجل من ان یوصف است به وسیله ی اوست.

در زیارات ائمه آنچه وارد شده و اهمیت داده شده ، این جمله است عارفا بحقه ؛ این کلمات باید خوب دقت بشود : عارفا بحقه از این جمله استفاده می شود 2مطلب :

یکی حق عمومی که آن حق امامت کبری است و ولایت عظمی ، یکی حق خصوصی ؛ عارفا بحقه؛ هر امامی حقی دارد ، و معرفت آن حق ، مهمترین اصل در معرفت اوست . معرفت هم باید بر اساس حکمت باشد ، جز به حکمت ، اصلا معرفت میسر نیست.

حکمت عبارت است از شناختن حقیقت : إمّا به لِمّ ؛ إمّا به إن. این دو طریق جوهره ی حکمت است . اساس معرفت باید حجت باشد حجت عبارت است از علم و علمی ، اگر بر این اساس مؤَسّس شد ، آن معرفت است که منتهی می شود به معرفت به نورانیت و قابل وصف نیست.

سیدالشهدا که منتهی می شود این ایام به چهلم او و اربعین او ؛ معرفت او لِمّاً ، شناختن او إنّاً آنقدر عظیم است که جز خِصّیصین از اولیاء ، صلاحیت درک مطلب را ندارند. میرزای شیرازی فحل الفحول ، از تعظیم نائینی و آخوند ، عظمت میرزا روشن می شود ؛ این محقق که بانی مکتب سامراست و محصول آن مدرسه ، میرزای دوم است ، و أساطین فقه متأخرین محصول آن مکتبند این جمله نشان می دهد که این مرد چه جور به این حقیقت رسیده ؛ وقتی در مجلسش ، یکی از بزرگان که منبر می رفت ؛ آن هم مجلسی که نوحه خوان آن مجلس که بوده؟ این محقق عظیم الشأن مؤسس حوزه ی کبرای قم که امروز مرکز علمیّت تشیع است ؛ این مرد عظیم الشأن در آن روزگار در محضر میرزا نوحه ی مصیبت می خوانده ؛ مجلس اینچنین مجلسی بوده است ؛ وقتی نشست آن عالم نحریر ، روی منبر در حضور میرزا ، یک جمله گفت ؛ این جمله را هر کسی می شنود ، ولی معرفت او را می خواهد که بفهمد چی هست؟ تا شروع کرد به خواندن مقتل ، اول جمله ای که گفت : دخلت زینب علی ابن مرجانة ، تا گفت ؛ میرزا داد زد : دیگر بس است ؛ کافیست ؛ از صبح میرزا به سر و سینه زد تا ظهر ؛ آن هم چنین مجلسی ؛ این است معرفت ، کو این معرفت؟ کی شناخت زینب که بود؟ او می شناسد ؛ وقتی او گفت : چنین کسی بر چنین کسی وارد شد کمر او را شکست.

ما ؛ نه ما ؛ اولین و آخرین در اینجا محوند ؛ خود او کیست؟ کار او چیست؟ دو موضوع اینجا هست : یکی فاعل ، یکی فعل ؛ یکی مؤثر ، یکی اثر ؛ یکی علت ، یکی معلول ؛ بر اساس قانون تناسب و سنخیت بین فاعل و فعل ؛ و مؤثر و اثر دو بحث اینجا هست : یکی این که خود حسین بن علی کیست؟ این بحث فوق الطاقة البشریة است ؛ بحث دوم این است که کار حسین ابن علی چیست؟

 

روزگار ، روزهایی دیده ؛ روز آدم را دیده ، روز نوح نجی الله را دیده ، روز ابراهیم خلیل الله را دیده ، روز موسای کلیم الله را دیده ، روز عیسی بن مریم کلمة الله را دیده ، روز جوهره ی عالم وجود و عصاره ی خلقت ، یعنی قلب عالم هستی ؛ خاتم النبیین را دیده (اللهم صل علی محمد و آْل محمد) ، این روزگار ، روز صد و بیست و چهار هزار پیغمبر دیده ؛ اولشان آدم ، آخرشان خاتم ، صد و بیست و چهار هزار وصی را دیده ؛ اولشان هبة الله ، آخرشان امیرالمؤمنین ، یعسوب المسلمین ، همه ی این ایام را این روزگار دیده ؛ جمیع ایام شهدا ، من البدو الی الختم ، ایام صدیقین من البدو الی الختم دیده ؛ آنچه محیر العقول است این است که حجت خدا ؛ لسان الله ، یعنی کسی که و ما ینطق عن الهوی ؛ او میگوید : لا یوم کیومه . معلوم میشود ایام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر در مقابل این روز کوتاه آمده . لا یوم کیومک؛ شما ها که اینجا هستید بدون تعارف ، بعضی از شما ها اساتید خارج فقه و اصولید ، بعضی اساتید سطوح عالیه فقاهتید ، شما باید این مطالب را بفهمید و بفهمانید وقتی می گوید : لا یوم کیومه ؛ تمام ایام را از نظر میگذراند تمام وقایع را می بیند ؛ بعد میفرماید : لا یوم کیومه ، این کار چه بوده؟ چه کرده؟ در یک کلمه خلاصه میشود : توحید خدا ، مبدا و معاد ، نبوت انبیاء ، وصایت اوصیاء ، تمام کتب آسمانی ، همگی ممنون خون سید الشهداست . این خون اینچنین اثری کرد . یک حدیث لازم است امروز ؛ ولو شرح حدیث طاقت فرساست ، اما اهلش باید خوب دقت کنند ؛ چون اساس بر حکمت است و ریشه معرفت باید حجت قطعیه باشد.

این روایت به سه طریق نقل شده ؛ دو طریق ثقة الاسلام کلینی دارد ؛ یک طریق شیخ المحدثین صدوق دارد و روایت را فعلا به طریق شیخ می خوانم ؛ منتهی با دقت در سند و متن ؛ چون مجلس ، مجلس عامیانه نیست باید شماها مجهز به معرفت کامل بشوید ؛ بقیه ی مردم را هم منقلب کنید .

شیخ المحدثین صدوق عن ابیه ؛ پدرش کی است ؟ علی بن موسی بن بابویه ، موثق به توثیق شیخ ، علامه ، نجاشی ؛ عن سعد بن عبد الله ؛ سعد بن عبد الله کی است؟ موثق به توثیق شیخ الطائفة ، ابن شهر آشوب ، علامه ؛ عن یعقوب بن یزید این مرد کیست؟ موثق به توثیق شیخ الطائفة و اول متبحر در رجال ، معتمدالکلّ ، نجاشی ؛ بعد از کیست؟ از ابن ابی عمیر ؛ من اجمعت العصابة علی تصحیح ما یصح عنه ، بعد از کیست؟ از معاویة بن وهب موثق به توثیق مثل نجاشی و علامه ؛ سند اینچنین سندی است ؛ این سند را اهلش میدانند که مثل شیخ انصاری در دقیق ترین مباحث نفوس ، دماء ، اعراض ، اموال ؛ یعنی همه صغریات اصالة الاحتیاط بر طبق این سند فتوای قطعی صادر می کند . آن وقت سند یک اینچنین سندی ؛ متن چیست؟ متن این است که : معاویة بن ابی وهب گفت : وارد شدم بر امام ابی عبد الله جعفربن محمد (علیه السلام) ؛ دیدم به سجده افتاده ؛ جمله هایی که در این سجده است محیر العقول است . یا من خصنا بالکرامة . خوب دقت کنید از کجا شروع میشود؟ با خدا حرف میزند ، مساله اینقدر مهم است : یا من خصنا بالکرامة ، و خصنا بالوصیة ، و وعدنا الشفاعة و اعطانا علم ما مضی و ما بقی و جعل افئدة من الناس تهوی الینا . پنج مطلب با خدا گفته که هر مطلبی بحثی دارد. وقت نیست ؛ بعد از این کلمات : اغفر لی ؛

اغفر لی و لاخوانی . بعد دیگر برای احدی دعا نکرده ؛ دعای سوم چیست؟ از اینجا باید فهمید ؛ آن دلیل انّی که گفتم این است :
اغفر لی ولاخوانی و لزوار قبر ابی الحسین
. چه خبر است؟ چه غوغاست که زائر قبر او به اینجا رسیده؟

بعد حرفها دارد با خدا ؛ جایی که گفتگوی امام ششم است با رب الارباب ؛ در اینجا کمیت هر عقلی لنگ است . آنچه بهت آور است این جمله هاست : وارحم ؛ آن وارحمی که او می گوید میدانی چه می گوید؟ رحمتی که او از ارحم الراحمین میخواهد ؛ قرآن را بخوانید : و رحمة ربک خیر مما یجمعون. این رحمت را چنین مسترحمی از چنان ارحم الراحمینی طلب میکند برای کی؟
وارحم تلک الاعین التی جرت دموعها رحمة لنا
. آن چشمهایی که اشکها ی آن چشمها برای ترحم بر ما جاری شده ؛ اصلا من عاجزم از بیان. جرت دموعها رحمة لنا ؛

رحمة لنا خیلی حرف دارد:

یعنی آن اشکهایی که می ریزد از این چشمها ؛ برای ترحم :

بر آن پهلوی شکسته ؛

بر آن محسن سقط شده ؛

بر آن فرق شکافته ؛

بر آن گلوی تیر خورده ؛

جرت دموعها رحمة لنا وارحم تلک القلوب .

رحمتت را بفرست بر آن قلب ها

اما چه قلبهایی؟

تلک القلوب التی جزعت و احترقت لنا .

دلهایی که جزع کرده

آن دلها برای ما آتش گرفته

مصیبت این است

این کلام کیست ؟

فکر کنید احترقت لنا.

آیا چه شده؟!

چه اتفاق افتاده؟!

این عزاداریها خیال نکنید چیز [کم‍[ی است ؛


احترقت لنا ؛

دنیا بسوزد هنوز کم است ؛

میدانی چه شده است؟!

وای بر آن کسانی که در این شعائر خدشه کنند؛

بیدار باشید مردم ایران؛

بدانید :

کوچکترین کلمه که شعائر حسینیه را سست کند ؛

کمر خاتم النبیین را می شکند
.

 

این عزاداری ها ، این سینه زنی ها ، این زنجیر زنی ها ؛

باید به حد اعلا حفظ شود ؛

مسئله بازیچه که نیست ؛


این کلام کیست ؟ : وارحم الصرخة التی کانت لنا ؛

این بی سوادها یی که غلط می کنند ؛ می گویند : آهسته گریه کنید؛

امام ششم است ؛

رئیس مذهب است ؛

حدیث این حدیث است ؛

فقیه کیست ؟!

فقها ور افتاده اند ؛

فقیه نائینی است ؛

فقیه بروجردی است ؛

فقیه حائری است ؛

فقیه اینانند که می گویند :

سینه بزنید ؛

زنجیر بزنید ؛

خون هم جاری بشود ، بشود این است فقیه ؛

فقاهت این است ؛

آهسته گریه کن؟!

این غلط ها چیه؟

صیحة ؛

صیحة یعنی چه ؟

صیحة عبارت است از شیون.

صرخة چیست ؟

صیحه ی شدید صرخة است.

امام ششم میگوید :

خدایا ترحم کن بر آن شیون هایی که بر عزای ما از این مردم سر میزند
.

وارحم الصرخة التی کانت لنا ؛

اللهم انی استودعک ؛

بارالها من به تو به امانت می سپارم ؛

دیگر غوغایی از بحث اینجاست :



محقق نایینی ؛



همان فحلی که آن فحل کسی است که افتخار فقهای بزرگ این است که دقائق لباس مشکوک او را بفهمند ؛

چنین فحلی میگوید :

سینه زدن ، زنجیر زدن برای سید الشهدا حتی اگر خون جاری بشود جایز است ؛

جواز در اینجا ، جواز به معنای اباحه نیست ؛ شما ها که اهل فقهید این فتوا ، فتوای چه فحلی است؟ بعد که این فتوا را صادر میکند اعاظم مذهب ، اکابر دین مثل سید محسن حکیم با آن مستمسکش ذیل این فتوا می نویسد :

فتوای شیخ ما بالا تر از این است که محتاج به امضای مثل منی باشد

مثل فقیه شاهرودی که : حقٌ فی کمال التحقیق ؛

مثل تمام اعاظم ؛

تا برسد به آنها که اینجا خوابیده اند - استوانه فقاهت اند - این حائری است که فتوا یش اینست ؛

آن بروجردی است که از او استفتاء میکنند که در شهر ما از این ضریح ها می سازند بعد روز عاشورا پرده ها رویش می اندازند به صورت علم بیرون می آورند ؛

این فقیه است ؛ میگوید : در هر شهری به آن جور که رسم عزاداری است باید اجرا بشود


اینند فقهای مذهب ؛ آن هم کسی که تمام مباحث اضرار به نفس را به دقت رسیدگی کرده ؛ همه احادیث را سنداً دلالتاً دیده ؛ تمام عناوین ثانویه و اولیه را طی کرده ؛ تمام مباحث لا ضرر را پشت سر انداخته ؛ بعد می گوید :

در این راه ؛

این اندازه ضرر ؛

هیچ اشکال ندارد.

مردم باید روز عاشورا ؛

فقط چشمشان را بدوزند به کربلا ؛

کجا ؟!

آنجا که فحل الفحول یعنی میرزای شیرازی ؛ میرزای دوم ؛ همان کسی که صدها مثل بلاغی افتخار این دارند که کوچکترین شاگرد اویند ؛

یک چنین کسی روز عاشورا سر برهنه ، پا برهنه در دسته طویرج سینه می زند

این فقیه است ؛

این سند امت است ؛

عاشورا چشمتان به او ؛

فاطمیه گوشتان به کی ؟

به آن کس که مثل مرحوم آیت الله میلانی ؛ آیت الله خویی ؛ این دو افتخار می کنند که ریزه خور خوان شاگردی اویند ؛

گوشتان به حرف او باشد ؛

او چه می گوید؟

می گوید : و هل اتاک خبرالمسماری؟

و هل اتاک خبرالمسماری؟

سل صدرها خزینة الاسراری .

مملکت باید عاشورا ؛ روز سوم جمادی الثانیه ؛ همه هیئات ، سینه زنها ، زنجیر زنها بیرون بیایند برای آن کسی زنجیر بزنند که علی بن ابی طالب آن رادمرد عالم وجود ، قطب دایره امکان وقتی سر قبرش آمد گفت :

نفسی علی زفراتها محبوسة یا لیتها خرجت مع الزفراتی

 

منبع وب سایت : www.umar-310.blogfa.com


+ نوشته شده در  ساعت ;  توسط www.gharebaneh.com;  | نظرات دیگران: نظر