بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین واللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

بحث در تتمه مستفاد از آیه[تطهیر] در جلسه بعد. نتیجه مباحث گذشته در این جمله خلاصه می شود که بر طبق سنت مسلمة الصدور از شخص خاتم انبیا: انقباض فاطمه زهرا انقباض اوست و انبساط فاطمه زهرا انبساط اوست و به مقتضای نصّ کتاب " وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ " ، تمام فِرَق اسلامی با قطع نظر از مذهبی دون مذهبی باید عزای فاطمه زهرا را مناسب با عظمت این مصیبت اقامه کنند ، و این قضیه تعبدی نیست.

با قطع نظر از مذهبی و مسلکی مقتضای ایمان به خدا و مقتضای ایمان به خاتم انبیا، به حکم سنت قطعیه، اقامه شعائر فاطمیه است . نتیجه این مباحث این است که فاطمیه متعلق به شیعه نیست ، بلکه تعلق دارد به هر کس که ایمان به قرآن و سنت رسول دارد ، قهراً باید در انقباض خاتم، منقبض باشد و در انبساط او منبسط . این قضیه از قضایایی است که قیاساتها معها. منتهی وظیفه ی دو طائفه سنگین تر است: یکی وظیفه علما و خواصّ مسلمین که دقائق کتاب و سنت را می فهمند و واقعه را هم آنچنان که هست می دانند. قهراً وظیفه این طبقه سنگین تر است. طبقه دوم کسانی هستند که رابطه ی نَسَبی با صدیقه کبری دارند و در زمره ی اولاد او شمرده می شوند. این طبقه هم مسئولیت خاصی دارند که باید روشن بشود .

اما عظمت مصیبت : به بیان سنتی که در مذهب شیعه هست، در اینجا یک حدیث کافی است. چون ایام فاطمیه در پیش است ، این عزا از فردا شروع می شود ، به سوم جمادی الثانیة ختم می شود. مجالس و محافل باید در اقطار مملکت مشحون باشد به بیان فضائل آن حضرت ، مناقب او و ما وقع علیها . این امر ضروریّ هر مسلمانی است بالاخص کسانی که پیرو این مذهب اند .

آن روایتی که از طریق شیعه مطرح است یکی بس است و آن روایت این است :

أبی، عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن أبی عبیدة، عن ابی عبدالله. این سند از نظر فقهی برای مثل شیخ انصاری حجت است ، در اهم مسائل فقهیه. قلت وسائط که یکی از امور مهمه در شدت وثوق به صدور است ، این جهت اولی . جهت دوم احوال این روات در رجال و روایاتشان . رجال روایت همه موثق اند به توثیقات قدمای اصحاب مثل شیخ و نجاشی . یک نفر موثق است به توثیق عام آن هم توثیق عام از شیخ طوسی در عده و از علی بن ابراهیم در تفسیر ، رجال روایت هم دارای این خصوصیت اند. متن روایت این است:

عن ابی عبدالله علیه السلام قال : کان رسول الله . این صیغه مفید دوام و استمرار است. کان رسول الله، کار دایمی اش این بود، نه تنها به نحو اتفاق. کان رسول الله یُکثر تقبیل فاطمة وأنکرت ذلک عائشة، فقال: رسول الله: یا عائشة إنی لما اُسری بی إلى السماء دخلت الجنة فأدنانی جبرئیل من شجرة طوبى، وناولنی من ثمارها فأکلته.

خصوصیت روایت این است که مایه ی تکوّن بدنی او باید در مقام "أبیت عند ربی یطعمنی" محقق بشود ، و این حقائق بهت آور است منتهی نه برای هر کسی[بلکه] برای آنهایی که به عظمت اسرای در آن شب واقف اند و به آن قُربی که آن شب محقق شد و بعد بفهمند شجره طوبی چیست ؟ اوصاف آن شجره چیست ؟ شجره ای که هیچ قصری در بهشت از قصور همه انبیا و امم نیست الا این که یک رشته از شجره طوبی در آن قصر است . از همچنین درختی تکوین شد آن نطفه ای که مبدأ تکون جسمانی او بود.

بعد که فرمود من به زمین آمدم و خدا از آن ثمر شجره، فاطمه را به من داد، بیان حضرت این است فما قبّلتها قطّ ، هیچ وقت ، قطّ ، نشد که او را ببوسم و بوی شجره طوبی را استشمام نکنم . کسی که بدن او این است ، آیا روحش چیست ؟ در اینجا بحث مفصلی است . در مباحث عمیقه ی ارتباط روح و بدن و تناسب بدن با روح با توجه به آن دقائق، اگر بدن از درخت طوبی باشد[و] مبدأ جسم از آنجا باشد مبدأ روح از کجاست ؟ اگر بدن چنین بدنی است نفسی که به چنین بدنی تعلق می گیرد آن نفس چه نفسی است؟

این است که وقتی که این حقائق روشن بشود معنای بیان امام ششم تا حدی واضح می شود ، چرا فاطمه فاطمه نامیده شد ؟ چرا ؟ فاطمه از فطم است ، فطم قطع است ، فرمود: فاطمه ، فاطمه نامیده شد چون خلق از معرفت او منقطع اند . دست عقل را از نیل به مقام منیعش قطع کرد . برهانش هم این است: اگر بدن این است اگر مایه جسمانی از اعلاء علیین است ، آیا خمیره روحانی از کجاست؟ اینجا روشن می شود باز بیان خود امام ششم که روح[او] از چه مخلوق است. بدن[او] از درخت طوبی است اما روح[او] من نور عظمة الله . این هم مبدأ روح . من نور عظمة الله ، دیگر اینجا قلم هر نویسنده ای می شکند ، بیان هر فقیهی و حکیمی الکن است. بدن از درخت طوبی ، روح از نور عظمت خدا ، آن وقت دلِ شب این بدن زیر خاک برود ، و کنار این بدن رادمرد عالم امکان بگوید ای کاش زنده نبودم و همچو وضعی را نمی دیدم.

این واقعه چه جور باید احیاء بشود، در اینجا مهم وظیفه ی اولاد فاطمه است . این هم قسمت دوم است . اولاد فاطمه هر کس که ولد حقیقی است... اولا: عنوان ولد عنوانی است که شامل کسانی هم که از ناحیه مادر فاطمی هستند شامل می شود به حکم قرآن:" وَمِنْ ذُرِّیَّتِهِ" برهان این مطلب است . اولاد منحصر به نسلی که از ناحیه پسراست، نیست ، بلکه از ناحیه دختر هم ولد است، لذا تمام کسانی که از جهت پدر، فاطمی هستند در درجه اولی، تمام کسانی که از ناحیه مادر فاطمی هستند ،در درجه دوم باید شام غریبان آن حضرت را که روز سوم جمادی الثانیة شب که شد امسال مقرر است که در تمام شهرها هیئت خاص سادات باید شام غریبان بیرون بیایند و وظیفه خودشان را نسبت به مادرشان ادا کنند.

اینجا دو تا مطلب است : یک مطلب این است که شیخ صدوق در عیون روایتی نقل می کند، مضمون این روایت این است : نظر به صورت ذریّه ی آن حضرت عبادت است . این کلمه از کجا نشأت می گیرد؟ نظر به کعبه عبادت است ، نظر به مصحف عبادت است ، نظر به صورت عالم عبادت است ، نظر به صورت یک فاطمی که فقط انتساب به او دارد، عبادت است . بعد سؤال شد از امام هشتم ، این که نظر عبادت است، نظر به ائمه از ذریه است ؟ بیان امام این است که این نظر به همه ذریه فاطمه است ، یعنی آن سیدی که چهارده قرنِ بعد هم بیاید باز نظر به قیافه او عبادت است. این یک روایت است.

روایت دیگر در امالی شیخ صدوق است و آن روایت این است که روز قیامت که می شود ظلماتی محشر را می گیرد، بعد که این ظلمت سیطره پیدا کرد، ناگهان یک انواری در محشر ظهور می کند ، مردم متحیرند که اینها چه طبقه اند ؟ [آیا] ملائکه اند ؟ انبیاء اند ؟ شهداء اند ؟ منادی ندا می کند: انبیا نیستند ، شهدا نیستند ، اینها ذریه پیغمبر خاتم اند.

در هر سیدی که این دو خصوصیت پیدا بشود: اول از منهاج رسول خارج نشود . دوم: لوث معصیت به دامنش ننشیند ، این سید، در دنیا نظر به صورتش عبادت می شود ، در قیامت هم چراغ فروزان عرصه محشر می شود، ولی همه اینها از برکت چیست؟ باید ریشه را پیدا کرد. سادات علویین، علویات، ذریه رسول که منحصرا غیر از طریق صدیقه کبری نیست- و این هم از عجائب عالَم است - چرا به اینجا رسیدند ؟ این امتیاز منشأش چیست ؟ منشأش این است :

وقتی[حضرت زهرا] از دنیا رحلت کرد- که دیگر گفتنی نیست آنها - کسی هم در خانه نبود فقط اسماء بود. غسل کرد. خلاصه... باشد. بعد دو پسر آمدند، پرسیدند: اسماء، مادر ما چه شد ؟ هر دو دویدند رو به قبر پیغمبر[و شیون کنان]: "وا احمداه، وا محمداه". تا وارد مسجد شدند... آنچه که کمر شکن است این است:

امیرالمؤمنین کیست ؟ کسی است که هزار ضربت[شمشیر] اثرش بر آن بدن بود ، در هیچ ضربتی آه نکشید، اما همین که چشمش به این دو پسر افتاد، غش کرد ، حالا [از این ضایعه]چه حالی شد ؟ عبارت این است: آب به صورتش پاشیدند، افتاده بود روی زمین ، بعد از جا برخاست ، آمد، وارد خانه شد ، وارد خانه که شد، پرده را از روی صورت[او] برداشت. آن اساس مطلب اینجاست:

فکشف عن وجهها فإذًا برقعة عند رأسها فنظر فیها فإذًا فیها: بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصت به فاطمة بنت محمد، أوصت وهی تشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله وأن الجنّة حق والنار حق وأن الساعة آتیة لا ریب فیها وأن الله یبعث من القبور یا علی! أنا فاطمة...انا فاطمة

در انا فاطمة همه را گفت که من کی ام ، بدنم چیست ؟ روحم چیست ؟ أنا فاطمة بنت محمد، زوّجنی الله منک، خدا مرا تزویج به تو کرده ، لأکون لک فی الدنیا والاخرة، أنت أولى بی من غیری، حنطنی وغسّلنی و کفنی... اما... باللیل... وصلّ علیّ... چه بوده ؟ از حنوط و از غسل، از کفن تا برسد به دفن، همه باید نیمه شب باشد. ولاتعلم احداً . بعد هم گفت یا علی ! تو را به خدا سپردم، یعنی دیگر تنها یاور تو ، تنها رکن تو، من بودم ... رفتم .

آن جمله آخر این است... سادات دیگر بفهمند چه وظیفه دارند؟ اولا: علویین ، علویات ، فاطمیین، فاطمیات ، در تمام این مملکت، شهادت حضرت زهرا روز سوم جمادی الثانیة باید بوسیله شما برای همیشه تضمین بشود . شام غریبان هیئات سادات مستقلا بیرون بیایند، غیر سادات پشت سر آنها. چرا ؟ برای خاطر این که یک بلاغی است، کسی تبلیغ کرده، کسی واسطه تبلیغ است. آن مطلبی که رسانده به شما چیست؟ ختم وصیت این است: واقرء على ولدی السلام إلى یوم القیامة، به فرزندانم تا روز قیامت سلام مرا برسان ، معنی دارد این کلمه، یعنی به آنها بگو: نیمه شب حنوط شد ، کفن شد ، دفن شد. وظیفه همه از خواص سادات معین شد.

بار الها! ما را به روح صدیقه کبری ببخش ، ما را مورد نظر فرزندش قطب عالم امکان، قرار بده.


+ نوشته شده در  ساعت ;  توسط www.gharebaneh.com;  | نظرات دیگران: نظر